سفیر پیشین ایران در افغانستان: به نظر بنده طالبان عمدهترین سهامدار قدرت در افغانستان هستند و بعید میدانم بقای طالبان توسط دیگر کنشگران سیاسی داخل افغانستان تهدید شود. قدرت طالبان تبدیل به اقتدار نشده است، نظم سابق در افغانستان فروپاشیده اما هنوز نظم جدید به صورت کامل مستقر و تثبیت نشده است.
محمدرضا بهرامی، سفیر پیشین ایران در افغانستان عصر امروز، 27 اردیبهشتماه در ابتدای پنل دوم همایش ملی افغانستان و چشماندازهای آینده که در سالن اجتماعات دانشکده علوم اداری و اقتصادی دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد، با واکاوی تحولات افغانستان در بافتار درهم تنیده ملی و بینالمللی اظهار کرد: به نظر بنده طالبان عمدهترین سهامدار قدرت در افغانستان هستند و بعید میدانم بقای طالبان توسط دیگر کنشگران سیاسی داخل افغانستان تهدید شود. قدرت طالبان تبدیل به اقتدار نشده است، نظم سابق در افغانستان فروپاشیده اما هنوز نظم جدید به صورت کامل مستقر و تثبیت نشده است. هیچ کشوری تاثیر تعیینکننده بر طالبان ندارد. مخالفین طالبان در چندین تشکل مختلف حضور دارند، مجموعهی این مخالفین فاقد همگرایی لازم هستند. عمدهترین مخالف مسلح طالبان، داعش خراسان است و طالبان تنها اراده مقابله با این گروه را به لحاظ نظامی با استفاده از کمکهای بیرونی دارد. آنچه که داعش دنبال میکند نشان دادن امنیت شکننده طالبان و به دنبال تاثیرگذاری بر مناسبات بین طالبان و کشورهای دیگر است.
وی افزود: اختلاف بین جناحهای سیاسی طالب، جدی و واقعی است. علی رغم مهارت طالبان در کنترل اختلافات، بعید است در میان مدت امکان مهار این اختلافات وجود داشته باشد. طالبان تا کنون مورد شناسایی جامعه بینالملل قرار نگرفته و این شناسایی در دستور کار آنان نیز قرار ندارد زیرا طالبان حاضر به پرداخت هزینه شناسایی نیستند.
سفیر پیشین ایران در افغانستان با اشاره به عدم تمایل طالبان به توافق با گروههای مختلف، عنوان کرد: هیچ تمایلی از سوی طالبان برای گفتوگو با گروههای مختلف و توافق با آنها دیده نمیشود. همچنین آنها تمایلی به توافق سیاسی با جامعه بینالمللی نیز ندارند. مناسبات خارجی طالبان فاقد عنصر اعتماد است. بنابراین باید عنصر شکنندگی را در کنار تمام مولفههای قدرت طالبان لحاظ کنیم.
بهرامی خاطر نشان کرد: در سطح منطقهای طالبان علاقهمند است که همگرایی خود را در رابطه با افغانستان نشان دهد. اما در منطقه اجماعی درباره افغانستان وجود ندارد و اولویتهای کشورهای منطقه مختلف است بنابراین هم عدم اجتماع و هم رقابت وجود دارد. آمریکاییزدایی در منطقه مشترک است اما در آمریکازدایی اقتصادی اختلاف نظر وجود دارد. در اتحادیه اروپا نوعی سردرگمی نسبت به افغانستان میبینیم. افغانستان اولویت اتحادیه اروپا نیست ولی طرفدار همکاری با طالبان است. نروژ عضو اتحادیه نیست اما تمایل به همکاری با طالبان دارد، انگلیس علاقمهمند تفاهمی بین طالبان و جناحهای مختلف است، در آلمان دو نگاه وجود دارد و وزارت خارجه بر حقوق زنان و حقوق بشر تاکید دارد. فرانسه نیز به حمایت از جنبش مقاومت تمایل دارد.
وی ادامه داد: همچنین آمریکاییها علاقهای ندارند مسئله افغانستان در محیط داخلی آنها تبدیل به یک موضوع شود. غرب این توان را دارد که با استفاده از اهرم نظامی وضعیت فعلی طالبان را به هم بزند، اما جایگزینی ندارد که آنجا بگذارد و این ریسک را نخواهد کرد. ما در منطقه نظم امنیتی نداریم. تاکنون افغانستان به هیچکدام از مجموعههای امنیتی تعلق نداشته و عامل همگرایی در موضوع امنیت بین این مجموعهها نبوده هست. در بررسی مسئله افغانستان باید به دو سوال پاسخ دهیم. آیا باز توزیع نظام قدرت در دنیا اتفاق افتاده است یا خیر؟ برای اینکه افغانستان یک محیط امنیتی بیثبات نباشد، چه باید کرد؟
سفیر پیشین ایران در افغانستان خاطر نشان کرد: به نظر بنده جمعبندی همه کشورها تعامل با طالبان زیر خط شناسایی است. بازی با گروههای افراطی، بازی با امنیت است و همه این بازی را بلدند. افغانستان احتیاج به اجماع بیرونی دارد.
در افغانستان تهدیدات در دل فرصتها وجود دارد
در ادامه پنل دوم این همایش دکتر جعفر حق پناه، پژوهشگر مسائل افغانستان و آسیای مرکزی درباره سیاست ایران در مواجهه با بحران افغانستان پس از سقوط جمهوریت گفت: همچنان مشخص نیست که ریشه بحران افغانستان خارجی یا داخلی است. افغانستان کشوری است که موزاییکی از تفاوت و تشابهات در خردههای پیرامون خودش است. به نظر میرسد کمابیش مسائل ما با افغانستان وجود دارد و طی همهی سالهای گذشته سیاست افغانستان باب یک متغیر مزاحم به نام حضور یا خروج آمریکا در منطقه بوده است.
وی یادآور شد: ایران جزء معدود کشورهاییست که همزمان میتواند با جریان مسلط قدرت در کابل و جریانهای رقیب ظرفیتهای همکاری را داشته باشد و با اغلب قدرتهای درگیر در بحران افغانستان به جز انگلستان و آمریکا ارتباطی دوستانه دارد.
این پژوهشگر مسائل افغانستان و آسیای مرکزی خاطر نشان کرد: در افغانستان تهدیدات در دل فرصتها وجود دارد و درهم تنیدگی بین تهدیدات و فرصتها وجود دارد. همچنین یکی از مشکلاتی که برای ایران وجود دارد این است که ایران تجربه ناخوشایندی از تعامل با جامعه بینالمللی در افغانستان دارد.
ضدیت با زبان فارسی، ریشه سلفی دارد
دکتر حمید احمدی، استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران در ادامه همایش ملی افغانستان و چشماندازهای آینده با اشاره به مواضع طالبان درباره زبان فارسی و میراث ملی غیرپشتونها عنوان کرد: سیاست طالبان در خصوص شایعات مربوط به عدم اهمیت به زبان فارسی در افغانستان از لحاظ تاریخی نه ریشه پشتونیسم و نه ریشه اسلامی دارد. از لحاظ تاریخی تندروترین پشتونها نیز از زبان فارسی استفاده میکردهاند و در هر دورهای که پشتونها در افغانستان حضور داشتهاند، کمتر شاهد عدم استفاده از این زبان هستیم. همچنین زبان فارسی به نوعی زبان ملی افغانستان است و حتی در دوره جمهوری نیز زبان رسمی بود.
وی خاطر نشان کرد: بنابراین تصور اشتباهی است که ضدیت با زبان فارسی را در ریشه پشتونیسم جستوجو کنیم. حتی ریشه این ضدیت به اسلام نیز برنمیگردد، زیرا فارسی زبان دوم جهان اسلام بوده و روایاتی وجود دارد که حتی پیامبر نیز به زبان فارسی صحبت کردهاند.
استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران گفت: بنابراین ضدیت با زبان فارسی ریشه سلفی و ژئوپلتیکی منطقهای دارد، اسلامی سلفی که در دوره معاصر ساخته شده و از شبه جزیره آمده و از طریق برخی جریانهای اسلامگرای معاصر سلفی ضد ایرانی و ضد فارسی که به دلیل دعواهای منطقهای و به منظور گسترش برخی کشورهای عربی، زبان فارسی را جا انداختهاند.
نیاز به آموزش و ضرورت آموزش زنان و مشارکت فراگیر بین زن و مرد نیز یک اصل ضروری است
در پایان این پنل دکتر احمد بخشی، عضو هیئت علمی دانشگاه بیرجند با بررسی تطبیقی مشارکت زنان در دولت طالبان و جمهوری در افغانستان پسا یازده سپتامبر اظهار کرد: زن ستیزی پدیدهای مربوط به اسلام، غرب و سایر جوامع بوده است و ریشه تاریخی دارد. اساسا تاریخ حقیقت نیست و روایتی که دولتها از تاریخ دارند با حقیقت تاریخی متفاوت است.
وی افزود: سابقه حضور سیاسی زنان در افغانستان مربوط به زمان ظاهرشاه است. در مارس ۲۰۰۵ نیز دولت افغانستان به کنوانسیون رفع تمام اشکال تبعیض علیه زنان پیوست. حضور زنان در مجلسی نمودی داشت که امروز درک حذف آن سخت است. در حقوق اساسی افغانستان نیز مانعی برای ریاست جمهوری زنان وجود ندارد.
عضو هیئت علمی دانشگاه بیرجند عنوان کرد: همچنین ریشه برخی از ضدیت زنان در حکومت طالبان را میتوان در احیای مدل حکومتی خلافت، مبارزه با پدیدههای مدنیت غربی و نفی مطلق آن و... جستوجو کرد. در مجموع موقعیت زنان افغانستان تنها به دو دوره حکومت طالبان بر نمیگردد، بلکه پیش از این دورانها و حتی در زمان حکومتهای پیشین این کشور از پادشاهی ظاهرشاه تا رژیم مجاهدین و جمهوری اسلامی نیز نمیتوان از مشارکت اجتماعی و سیاسی بالای زنان سخن به میان آورد.
بخشی یادآور شد: آن چیزی که در افغانستان اتفاق افتاده تحول است و طالبان تجربه حکومتداری را داشته و باید آن را پیوسته کند. نیاز به آموزش و ضرورت آموزش زنان و مشارکت فراگیر بین زن و مرد نیز یک اصل ضروری است. طالبان اگر افغانستان بدون جنگ را میخواهد باید اصل شناسا را جدی بگیرد.
انتهای پیام
مهلت ارسال چکیده و اصل مقالات
1402/02/20